سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  بازدید امروز: 8  بازدید دیروز: 12   کل بازدیدها: 21530
 
چُرَن
 
سفر بنجامین به دشت لار
نویسنده: مریم(یکشنبه 87/10/29 ساعت 10:44 صبح)

سلام

از همه دوستان به خاطر تأخیر در آپدیت کردن چُرن عذرخواهی می کنم.

دیروز بالاخره فرصت کردم کتاب ایران و ایرانیان که حسین داده بود رو بخونم. این کتاب از زبان بنجامین (نخستین سفیر آمریکا در ایران، در عصر ناصرالدین شاه) نوشته شده. قسمتی از این کتاب مربوط میشه به خاطره کوهنوردی در ایران که بنجامین در مورد سفرشون به دشت لار از طریق افجه نوشته. قسمتهایی از متن کتاب رو براتون توی ادامه مطلب درج کردم ولی توصیه می کنم اگه تونستید خود کتاب رو حتماً بخونید چون خیلی جالبه.

..... جهانگردانی که مناظر طبیعی ایران را دست کم گرفته و از آن چیزی نمی گویند یا از آن دسته ای هستند که اصلاً زیبایی های طبیعت را درک نکرده و توجهی به آن ندارند و یا آنکه هرگز گذرشان به گردنه افجه و مناطقی نظیر آن نیفتاده است.

راهی که به افجه منتهی می شد بر طبق اصول مهندسی ساخته شده بود و پس از دو ساعت طی طریق توانستیم وارد افجه شویم. این ده مانند دهات دیگر ایران تیول یکی از رجال و منتفذین است و خانه ییلاقی او در بالای تپه ای مشرف بر یک طرف افجه دیده می شد در ارتفاعات پائین تپه خانه های روستائی مردم افجه در وسط توده درختان به طور نامنظم قرار داشت ولی منظره تماشایی و زیبائی به وجود آورده بود. افجه یکی از دهکده های نمونه ایران است، به طور کلی دهکده های ایران را به دو دسته می توان تقسیم کرد اول دهکده هایی که در وسط جلگه ها واقع شده اند و این دسته معمولاً درخت کم دارند و دور آنها را حصارهایی از سنگ یا آجر فراگرفته است اتا از حملات ترکمن ها، کردها و اشرار محفوظ باشند، دوم دهکده های کوهستانی که دارای آب فراوان بوده و به همین جهت درختان چنار، توت و تبریزی در انها زیاد وجود دارد و محصول آنها میوه و انواع سبزیجات است و افجه از جمله دهات اخیر است که دارای آب و درختان فراوانیست.

از کوچه های تنگ و باریک افجه خارج شده و به فضای باز آنطرف دهکده رسیدیم. در اینجا صدای ریزش یک آبشار بزرگ شنیده می شد، آب از ارتفاع زیادی از کوه فرو می ریخت و در گودالی فرو می رفت و بعد به صورت رودخانه ای از وسط دهکده می گذشت در مزارع و باغ های سمت راست جاده عده ای مشغول درو کردن گندم و چیدن میوه از درختان بودند از روی پل سنگی جالب که بر روی رودخانه شده بودند عبور کردیم.......

در راه بازگشت از دشت لار...... طولی نکشید که به کوچه های پرپیچ و خم افجه رسیدیم و از انها هم گذشتیم و جلوی دکان های ده که رسیدیم، کاروان از حرکت باز ایستاد و مدت کوتاهی توقف کردیم، این دکان ها درهایشان کاملاً به طرف کوچه دهکده باز بود و کمی آن طرف تر رودخانه ای زمزمه کنان در وسط ده جریان داشت و درختان پر میوه نیز از کنار رودخانه شاخه هایشان به طرف کوچه خم شده بود. چیزی که موجب توقف ما در جلوی این دکانها شده بود، میوه فراوان و خوبی بود که در این فصل از سال در آنجا مشاهده می کردیم، به زودی مقدار زیادی میوه، سیب، انگور، خربزه،‌ هلو و شلیل میان افراد کاروان تقسیم شده و آنها حریصانه در حالیکه مرتب از میوه ها تعریف می کردند مشغول خوردن شدند، منظره عجیبی بود، عده زیادی از زنان و مردان و کودکان دهکده از روی بام خانه ها و از پنجره اطاق ها و از کنار کوچه و رودخانه با چشمان گرد و از حدقه در آمده ما را نگاه می کردند و می خواستند به بینند این عده غریب از کجا آمده اند که اینطور سوار بر اسب در وسط کوچه ایستاده و میوه می خورند کنجکاوی اهالی دهکده در مورد ما به حدی بود که بچه سر و پای برهنه زیر دست و پای چهارپایان آمده بودند تا خبری برای پدر و مادر خود بدست آورند و کسبه افجه نیز دست از کار کشیده بودند، در یک دکان نعلبندی در مجاور میوه فروشی کارگران پتک و سندان خود را کنار گذاشته و جلوی درآمده و ما را تماشا می کردند، کارگران دکان نانوائی نیز پاروی خود را کنار گذاشته و مشغول تماشای ما شده بودند ولی جالب اینجا بود که هیچیک از آنها چیزی نمی گفتند و مزاحم ما نمیشدند. بلکه برعکس عده ای از اهالی ده برای ما آب آورده و بعضی از آنها هم اطلاعاتی از دیدنی های ده سر سبز و خرم خودشان به ما می دادند و دعوت می کردند که اگر مایل باشیم شبی را در ده آنها بمانیم. در این موقعیت هاست که انسان متوجه می شود مردم ایران چقدر مهربان، مؤدب و میهمان نوازند و تا چه اندازه به بیگانگان محبت می ورزند، کودکانی که جلوی ما آمده بودند همه گو نه هایی سرخ و چشمانی درشت و سیاه داشتند و زیبائی خاص آنها شبیه به یونانی ها و اسپانیولیها بود. وضع زندگیشان بد نیست و به علاوه از سلامت جسم و صباحت منظر برخوردارند..

توقف ما در دهکده افجه زیاد به طول نیانجامید و با خوردن میوه و پیدا کردن نیروی تازه براه خود ادامه دادیم و در راه گلندوک، از افجه خارج شدیم. از دور افجه منظره بسیار زیبائی داشت. درختان سرسبز و خرم آنجا را در کمتر دهی از ایران می توان یافت، شاید علت این امر لطافت بی حد هوای این دهکده باشد.

 

 

 



نظرات دیگران ( )


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
بهار افجه
زمستان افجه
سفر بنجامین به دشت لار
[عناوین آرشیوشده]

|  RSS  |
| خانه |
| شناسنامه |
| پست الکترونیک |
| مدیریت وبلاگ من |

|| پیوندهای روانه ||
افق روشن آینده [35]
معماران جوان [86]
نقاب و آینه [19]
[آرشیو(3)]


|| فهرست موضوعی یادداشت ها ||
افجه . بهار . طبیعت . منظره .
|| مطالب بایگانی شده ||
آبان ماه
آذر 1387

|| اشتراک در خبرنامه ||
  || درباره من ||
چُرَن
مریم
چُرَن چشمه ایست واقع در دشت هویج روستای افجه، افجه روستایی است بر بلندی های شمیران، روستایی سبز نزدیک ابرهای سپید آسمان

|| لوگوی وبلاگ من ||
چُرَن

|| لینک دوستان من ||



|| اوقات شرعی ||


|| وضعیت من در یاهو ||
یــــاهـو